سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیاض

یا حق الیقین

یکی از نکات تاریک تاریخ قوم یهود است

این قوم یهود حتی در زمان حضرت موسی هم برای او چه در رفتنش به کوه طور و چه در سرگردانی در بیابان و... توطئه ها دارند

قومی که همیشه بهانه جوی بوده و در قرآن هم بعنوان دشمن ترین برای مسلمانان یاد شده.

از آنچه در جنگ خیبر گذشته می توان این قوم را شناخت.

اینها کسانی بودند که با دانستن محل حکومت پیامبر اسلام (ص) سالها قبل از تولد پیامبر به یثرب آمده بودن که وقتی پیامبر آخرالزمان می آید آنها به او بپوندند اما وقتی او آمد اینها همه نوع توطئه ای بر علیه او انجام دادند و حتی بر علیه او جنگها برپا کردند.

اینها قومی بهانه جوی و مشرک و فرصت طلب هستند که هیچگاه بر قول خود عمل نمی کنند مگر در آن نفعی پیدا کنند

اما روزی آنها از کنعان و اورشلیم برای پیوستن به یاران پیامبر آخر زمان در مدینه قلعه ها و باروها ساختند ولی وقت پیوستن با او جنگیدن .....

و زمانی دوباره به اورشلیم برگشتند برای یافتن موعود؟

آنها می دانند موعود در اینجا حکومت تشکیل خواهد داد پس با توطئه و نفوذ در ارکان قدرتها آنها را به جنگ جهانی وادار کردند و هلوکاست دروغین ساختند و در پناه آن سازمان ملل بپا کردند و روی آن را شورای امنیت برپا ساخته تا بتوانند برای خود ملت سازی و سرزمین سازی کنند و بتوانند حکومت تشکل دهند و با اینکار منتظر موعود هستند که آنرا به او بسپارند!!!؟

یعنی در لایه های افکار موعود آنها همان مهدی ماست

ما هم پی حکومتی هستیم که آنرا به حکومت مهدی موعود تحویل دهیم

آنها هم همین هدف را دنیال می کنند اما وقتی موعود بیآید اینها عین کاری که با موسی و عیسی علیه السلام و پیامبر اسلام (ص) نمودند می کنند

تاریخ این قوم را تاریک می داند آنها هیچگاه اهداف واقعی را به مقصد نرساندند چون فرصت طلب هستند و ترسو و منافق...

آنها دین ندارند آنها مشرکینی هستند متظاهر به دین آنها صاحب گوساله سامری هستند

آنها قومی هستند که مائده آسمانی را طرد کرده و پی پیاز و عدس پیامبر خود را آزردند و مجبور کردند به شهر بیآید

آنها قومی هستند که دنیا پرست که برای رسیدن به اهداف خود کودکان را می کشند یعنی اینها فرعونهای اکنون هستند کلمه توجیهی که هدف ابزار را توجیه می کند در ذات این قوم است

کلمه بسیار ناپسند و حتی رواج یافته در بین مسلمین این مشکل توست از این قوم است

اینها بازی گردانهای سران استکبار هستند

...........

دوای درد اینها را فقط اسلام داده

امروز تفکر مقاومت مسلمانان این قوم را به ذلت کشانده

اینها یکروزی از ولایت برای دینداری رفتند و کشتند وخیانتها کردند .... و روزی برای ساختن ولایت بازگشتند و کشتند و خیانتها کردند

کفر و شرک در آنها هنوز جوشان است

....

روز قدس روز صدای تمام  مظلومان جهان است بر علیه تمام  مستکبرین جهان

همه اقوام مستضعف بر علیه تمام اقوام ظالم


یا واحد

در باره روزه همین که ماه رمضان ماه مهمانی خداست بسیار مطلب است البته وقتی نگاه تنگ شود و دنیوی اشاره و ساختن مسخره طنز و جک هم زیاد می شود

یکی از این طنزها که البته بکار بردن جک برای این اراجیف بهتر است تا کلمه طنز این است که در مهمانی خدا بجای خوردن و تعارف و ... باید گشنگی و تشنگی تحمل کنیم یعنی این دیگه چه نوع شه باید خوش بحالمان بشود ولی بد بحالمان می شود

نکته اینجاست که ما دیدگاه خودمان را بجای دید خدا می گذاریم

نزدیک بینی را بجای عاقبت اندیشی می گذاریم

خداوند در اینجا رشد انسان را در دستور کار قرار داده و طوری این ضیافت را چیده که انسان از پلیدی ها دور شود و را هدایت را پیدا کند و از طنابی که دور خود پیچیده ایم آزاد شویم و راه پرواز را طی کنیم

آخر چه پروازی از این بالاتر که یک آیه قرآن بخوانی و میزبان برایت ثواب یک ختم قرآن بنویسد

با حال روزه بخوابی رب برای نفست ثواب تسبیح قرار دهد

یک شب قدر احیا بگیری به اندازه خیر هزار ماه بیش از 83 سال باشد.

..... بعضی در اینها هم چرندیات تحویل می دهند اما من با نقصان خود به چند مورد اشاره کنم

که بیشتر دنیوی است و بدرد عالم ماده میخورد اما در عالم معنی چه خبر است ناچارا میگذریم

اینجا یک اشاره کوتاه در آن عالم داشته باشم که بیشتر فهم کنیم و هر چیز را به مسخره نگیریم

در برنامه زندگی پس از زندگی که از شبکه 4 پخش می شود یک چیزهایی از عالم معنی که شاید یک میلیونیم آن دنیا هم نیست آدم متعجب می شود و پی می برد که خلقت چقدر ناشناخته است

فردی که در کما رفته همزمان می تواند فکر و سخن و.... افرادی که به او فکر می کنند را بخواند سخنشان را بشنود هرجایی که باشند در کنارش یا در خانه اشان یا در شهرشان یا در شهر دیگر یا کشور دیگر

یعنی فرد در کما همزمان همه جا هست همه افکار را به تفکیک که صادر میشود را دارد سخن ها را از صاحب سخن می شنود هرچند همه ی آنها همزمان باشد و می بیند در این موضع هر چه اندیشه می کنیم فهم نمی کنیم اما خواب دیدن گوشه بسیار ناچیزی از این نوع است که همه انسانها تقریبا آنرا تجربه کرده اند

زمان و مکان از مفهوم این دنیایی خارج می شود درک انسان از محدودیت این دنیا در می آید و...

بدون این موارد بیشتر حاذقین اشاره کرده اند که روزه سموم بدن را زائل می کند

قلب را رقیق و مهربان می کند و دلسوزی بیشتر می شود

اشک را روان می کند که خود در رقت نقش دارد و چشم را روشن می کند

بدن را مقاوم می کند و انسان را مصمم می نماید و طاقت را افزایش می دهد

معده را جمع می کند و خوراک سر منشاء بیماریها را محدود می کند

فعالیت باکتریهای مفید دستگاه گوارش را افزایش و مضرها را کم می کند.

.....

البته باید برای روزه دقت کرد که در افطار و سحر زیاده روی را کنار بگذاریم و همچون یک وعده با آن برخورد کنیم نه اینکه با حرص و طمع بخواهیم جبران و گاهی بدتر از گرسنه عمل کنیم

خداوند می گوید که ما روزه را واجب کردیم بر شما همانطور که بر گذشتگان نیز فرض بود پس روزه در امم قبلی نیز بوده حالا چرا نیست خود یک سوال است؟

بر شما سخت نمی گیریم یک ماه است پس می توانست بیشتر باشد.

از مریض و مسافر و عذر دار روزه نمی خواهیم

روزه عذر دار و مسافر و قضاء شده تا یکسال بدون جریمه اداء شود اشکالی ندارد.

اگر عذر باقی بود هم نیازی به جبران نیست و....

پس در همه حال روزه را سخت نگیرید.

وقتی روزه گرفتید خود روزه شما را کمک می کند که بازهم روزه بگیرید اگر غفلت چاشنی اعمالمان نکنیم.

روزه به بیشتر بیماری هایی که در جسم هست هیچ زیانی نمی رساند و پزشکان زیادی به این امر اشاره داشته اند که این بیماران می توانند روزه بگیرند.

جالب است که در اینجا خود شخص روزه دار تشخیص می دهد که روزه بگیرد یا نه اگر پزشکان بگویند روزه به تو ضرر ندارد و فرد بداند که ضرر دارد بر اوست که روزه نگیرد و برعکس.

کسانی بوده اند وهستند که طول سال روزه می گیرند و در امور شخصی آنها هیچ نقصی دیده نمی شود این سیستم بدن آنهاست که براحتی می تواند اینکار را انجام دهند پس این ظرفیت در انسان به آسانی بوده که 13 یا 17 ساعت هیچ نخورد که خداوند آنرا فرض کرده اگر ما اراده کنیم مطمئن باشیم که می شود همانطور که شده است.

یکی از عجاب بدن این است که در برابر ضربات و سختی ها محکم می شود بر عکس ماشین و ابزار که سایش پیدا می کند بدن هرچه بیشتر استراحت کند سائیده شده و تحلیل می رود شما وقتی می خواهید بدن خود را قوی کنید باید ورزش کنید باید وزنه بزنید باید ضربه به کیسه بکس سخت بزنید باید توپ را جابجا کنید تا قدرت پیدا کنید نخوردن هم یک ضربه و سختی به معده و دستگاه گوارش است تا قوی شود بعد از پایان ماه رمضان معده و دستگاه گوارش سلامت یافته و دستگاه گردش خون با سلامت بیشتر کار می کند مغز هم از حافظه و دیگر امکانات خود بهره بهتری می برد بر عکس در استراحت و پرخوری جز تحلیل بدن و ضعف و افزایش بیماری چیزی نیست

 

 


یا خالق رحیم

شاید از قدیم یک مثال بسیار دقیق وجود داشت که خیلی جاهها بکار گرفته می شد اینکه اگر کسی خواب باشد می شود او را بیدار کرد

اما اگر کسی خود را به خواب زنده باشد نمی شود بیدار کرد.

اما امروز انسان هایی پیدا شده اند که برای عاقلی خود یک دلیل هم ندارند و بدتر آنکه  هزار دلیل برایشان کافی نیست که قبول کنند احمق هستند

اینان کسانی هستند که خود را به حماقت زده اند چرا کسی که احمق باشد با یک دلیل قانع می شود اما این عده خود به آنرا زن قابل هدایت نیستند.

.... در دولت حسن فریدون تمام تریبونها را پر کرده بودند از برجام و صبح روشن و فتح الفتوح و آفتاب تابان و گل و بلبل و سیب و گلابی برجام و روزنامه ها و دستکهای آنها موجود و با اینکه کشور هر روز بدتر از دیروز می شد آنها از تعریف و تحریف دست برنداشتند تورم 50 درصد را ندیدند رشد اقتصادی زیر صفر را مشاهده نکردند بیرون نیامدن رئیس جمهور را و با ماشین در کارخانه بازیدش و تاراج منابع ارزی و طلا بانک مرکزی و پروگری صبح جمعه و... هزاران دیگر

امام امروز زبانشان چون سگ هار دراز شده و کوچکترین اشتباه لپی رئیسی را چنان نشر می دهند که انگار کشور در بحران قرن فرو رفته...

رشد اقتصادی باز شدن و بکار افتادن کارخانه های تعطیل شده ارج و نی شکر و عضویت در شانگهای و سواپ گازی منطقه رشد فروش نفت تبادلات و تجارت گسترده با همسایگان و سفرهای بدون تشریفات و راه گشای او و با کارگران نشستن و .... همه برایشان قابل دیدن نیست 

وای از اینهمه حماقت

واقعا خدا رحمت کند جلال آل احمد را که این گروه را او شناخت و کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران را نوشت

انگار این عده هنوز هم همان منور فکران آنروز هستند با هزار درجه حماقت بالاتر


یا ستار

شاید چهارشنبه سوری که یک جشن باستانی برای تقویت روحیه و آمادگی برای عید نوروز است و .... امروز یک مصیبت برای مردم تبدیل گشته است!

این نقطه تغییر از کجا ناشی شده؟

برای من یک جواب اولیه دارد و آن غفلت است!؟

چرا که بیشتر هیجانات کاذب که در این سنت وارد شده در این است که آتش روشن کنیم و باعث شادی شویم ولی اینجا دیگر عقل را و تفکر جایی ندارد مثل بقیه کارهای احساسی که ما معمولا دقیقه که هیچ ثانیه هم نمی اندیشیم

چرا وقتی به این نقطه میرسیم فکر نمی کنیم

اگر در قدیم چند شاخه هیزم را آتش زده و از روی آن پریده و طلب سرخی به خود و زردی خود به آتش میکردند امروز به ترقه و انفجار کشتن و مصدوم و سوختن و ... رسیده در یک غفلت است

آنجایی که باید به بچه هایمان اندیشیدن آموزیم احساسی برخورد میکنیم اینجا تربیت نادرست را جایگزین تربیت صحیح کرده و نتیجه آن این ترقه بازی هاست.

اگر بچه هایمان در کارهایشان کمی فکر کنند نتایج خوب جای بد را میگرد

وقتی در شبکه های اجتماعی همه چیز را برای همه کس مجاز می دانیم آینده روحی بسیار سختی در انتظارمان است

بالاخره این جهان منعکس کننده اعمال ماست

وقتی یک بازی کن و یا بازیگر  را در صدر قرار میدهیم و یک عالم را مسخره می کنیم و دلمان خوش است که یک امضا از یک بازی کن بی عقل و تازه بدوران رسیده بگیریم طوری که فرد را مغرور میکنیم یا افتخار میکنیم که با فلان بازیگر ..  عکس گرفته ایم و با کسانی که در ساختن کشور کوشش می کنند و ... یا واکسن سازی را به سطح جهان می رسانند را دست کم میگریم و بدتر آنها را مورد استهزا قرار میدهیم باید نتایج این عمل خود را در همین جاها مشاهده کنیم

تا دست از این امور مسخره و دم دستی بر نداریم همین آش است و همین کاسه


یا مقلب القلوب

سال 57 که در پایه اول راهنمایی بودم در مدرسه خیام که امروز در بلوار  هشتم محرم قرار دارد درست روبروی شهرداری

و مدیر آن جناب محمد فلاح بودند

روزگار جالبی بود و تظاهراتهای مردمی بر علیه شاه به شهرهای کوچکی چون انار هم رسیده بود

هنوز خیلی سال تحصیلی نگذشته بود که مدارس تعطیل شد و تا بعد از پیروزی انقلاب که دوباره بازگشایی شد

و بعد از شروع بکار مدارس تمام کتابها با حذفیات روبرو شد که خود عالمی داشت

بیشترین تغییرات مربوط به تاریخ بود و دیگر کتابها هم این مرحله را داشتند یا متن ها با انقلاب همخوانی نداشت یا بخاطر تعطیلی ها تمام کتاب تمام کردنی بصورت عادی نداشت

در همین حال و احوال سیر میکردیم که با اولین تعطیلی برخورد کردیم که یکی از سران انقلاب شهید شده و خدا بیامرزدش اکبر فلاح که معاون مدرسه بود آمد پای تخته و گفت می گویند فردی بنام مطهری را شهید کرده اند و کلمه مطهری را چون دانش آموزان مفهوم نمی کردند روی تخته نوشت

و مدرسه بخاطر این واقع تعطیل شد.

اما یک مسئله دیگر هم داشتیم و آن سخنرانی های عصرانه بود که بعد از تعطیلی کلاسها یک سخنران که معمولا آخوند بود عصر در حیاط سرد مدرسه می نشستیم و به سخنان او گوش می دادیم و معمولا هم سخنان آنها برایمان مفهوم نبود یا حداقل برای من قابل فهم نبود شاید سال بالاترها چیزهایی می فهمیدند

در هر حال انقلاب شده بود و ما اینقدر از آن در آن سال فهمیدیم

اما سالهای بعد که ما هم بزرگتر شدیم جهاد سازندگی برای روستاها وآبادیها آمد حمام مدرسه و کلاس آموزش و ... داشت

و از همه مهمتر برق سراسری و آب آشامیدنی لوله کشی از مواردی بود که اگر انقلاب نشده بود به این زودی به روستاهای مثل محل زندگی ما نمی رسید


یا مالک نور

شاید معنی دستی برای شما کمی نامفهوم باشد ، یا خیال کنید منظور همان باشد که در پول دادن بهم استفاده می شد تا قبل از رایج شدن کارت بانکی.

یعنی پول قرض دادن به دیگری! اما من این منظورم نیست بهتر است کمی در متن زیر فرو رویم شاید دستگرتان شود که یعنی چی؟

چندین سال قبل در شهرمان نانهای کرنو سنتی که با هیزم پخت می شد بوسیله یکی از خوشفکران به راه افتاد و از طرف مردم هم استقبال خوبی صورت می گرفت و در این نوع پخت ابتدا مقدار مناسبی هیزم در تنوری مخصوص سوزانده شده و بعد از اینکه به اندازه کافی گرم شد و هیزمها همه کامل سوخت شد و دیگر جزء آتش زغال وجود نداشت به قول معروف آتش غل بدون دود و شعله بود مقداری قلوه سنگ در درون آتشها رها می کنندبعد از مدتی چانه خمیر را روی این سنگها میریزند و درب تنور کرنو گرفته شده و محل ورود هوا از قسمت پائین تنور نیز مسدود میشود و حدود کمتر از یکساعت بستگی به مقدار حرارت کمی کمتر یا بیشتر نانها کامل پخت شده را از تنور کرنو خارج می کنند و این نان معروف شده به نان زغالی و شبیهه این نان را با دستگاه هم تولید می کنند که از گاز یا گازوئیل گرم شده و تمام اجزاء آن فلزی بوده و گرما از طریق مشعل در زیر صفحه قرار گرفتن نان و در روی آن بدون محافظ و مستقیم بر روی خمیر گرما ایجاد کرده و نان پخته می شود چون این دستگاه در زمانها قدیم وجود نداشته نان کرنو همان نان زغالی معروف امروز بوده و چون این نان دستگاهی به کرنو شهرت گرفته نان کرنو سنتی به نان زغالی تغییر نام پیدا کرده است.

اما مسئله اینجاست که این نان سنتی که با حرارت بدون آتش سوزان و گرمای داخل تنور که قبلاً تولید شده و فضا و سنگها را گرم کرده در این محیط در بسته با مدت تقربیا زیادی کامل پخته می شود(شبیه به فر) اما نان کرنو ماشینی در محیط نیمه باز چون دودکش ان باز است و زیر صفحه گردان و ... و با مقداری گرمای مستقیم و غیر مستقیم حدود 20 دقیقه پخته می شود این نان نه دارای طعم خوبی است نه پخت درستی دارد و بالاخره مردم هنوز به عشق آن نان کرنو قدیم می خورند و چون نان تافتون هم که اصلا درست پخت نمی شود و اصلا نمی شود نگهداری کرد و تازه آن هم قسمتی کمی از آن خوردنی است بقیه آن سوخته یا خمیر است لذا نان کرنو ماشینی هنوز از این نان بهتر است و مورد اقبال!

اما نان کرنو سنتی که با تنور گلی و آنچه گفته شده و در مدت بیشتری پخت می شود هم دارای طعم نان است هم مدت زیادی ماندگاری داشته و زود بیات نمی شود در فریز که می شود مدت طولانی نگهداشت.

با اینکه قیمت این نان در زمان تولید بسیار گرانتر از نان دستگاهی بود اما طرفداران زیادی داشت با همه این توضیحات یکباره بهداشت این نانوایی های سنتی را غیر بهداشتی اعلام و فرد مورد نظر را از تولید این نان منع و ناچار ایشان دیگر ادامه نداد.

و امروز مردم برای این نان ناچار از بعضی خانه ها که آنرا تولید می کنند در حجم کم یا از شهربابک تهیه می کنند .

سوال پیش آمده برای من این است نانی که وقتی می خوری لذت می بری انرژی میگری دارای طعم نان است و.... غیر بهداشتی است؟

و نانی که با آتش گازوئیل تولید شده و روی آهن و فلز و نه مزه دارد نه طعم و نه انرژی و نیمی از آن خمیر و نیمی از آن سوخته بهداشتی است؟!!!

آقایان و خانمهای بهداشت به ما بگویند در کدام آزمایشگاه به بهداشتی بودن آن نان و غیر بهداشتی بودن این نان بر خلاف ذائقه مردم و ماندگاری نان و طعم نان و ..... پی برده اند. ما را هم آگاه کنید؟!

به این عمل بهداشت کلمه دستی بکار می رود!.

یعنی در شهر ما کاری که بصورت عمد و خلاف واقعیت و حقیقت صورت گیرد دستی می گویند.

حالا چه دستی در کار است که این کار دستی توسط بهداشت صورت گرفته و برای نانهای بی کیفیت دستگاهی کرنو پروانه بهداشتی صادر شده و برای نان سنتی انجام نمی شود یک سوال بزرگ برای حقیر شده است.

امیدوارم که این درد دل حقیر مورد توجه قرار گیرد و اسناد غیر بهداشتی آن و بهداشتی این نان از بوته خارج شود و مسئولین زیر ربط اقدام شایسته و در جهت سلامت مردم صورت دهند.

و ما را از دستی نبودن این کار آگاه سازند.


یا قدیم الاحسان

چون پیشخوانهای دولت بجای تسریع در امور خود شده اند یک اتاق اداری و صاحب امضا در خارج ادارات لذا این نا همخوانی کار و هدف را به یک کاراز گذاشتیم تا امور آن اصلاح شود شما هم با پیگیری لینک آن و یک امضا ما را در رسیدن به حل مشکل کشورمان ایران یاری کنید

لینک این کارزار

https://www.karzar.net/22123

جناب آقای زارع‌پور
وزیر محترم وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
جناب آقای سبحانی‌فر
مدیرعامل محترم شرکت ملی پست

با سلام
متأسفانه پیشخوان‌های دولت، یک خوان در هفتاد خوان انجام امور دولتی شده‌اند. در ابتدای شروع به کار این پیشخوان‌ها، قرار بود که کارهای اداری مردم را سامان داده و انجام امور را برای مردم سهل و برای دولت در مسیر صحیح قرار دهند. بر اساس این هدف آنچه باید مشاهده می‌شد، انجام صفر تا صد امور اداری توسط این دفاتر و کوتاه کردن مسیر کاغذبازی‌های اداری بود، اما اکنون خود این دفاتر نیز به یکی از مراحل امور اداری تبدیل شده‌اند.
برای نمونه، اگر شما متقاضی خرید اشتراک گاز باشید باید خودتان به اداره گاز مراجعه کنید، سپس برای پرداخت هزینه اشتراک به بانک مراجعه کرده و بعد هزینه پیشخوان را نیز در یکی از دفاتر آن و پس از معطلی در صف‌های طولانی بپردازید. این اوضاع نابسامان بسیار عجیب و غیرقابل‌درک است و برای ارباب رجوع سئوال پیش می‌آید که فلسفه ایجاد پیشخوان‌های دولت چه بوده، اگر کمکی به تسریع اجرای امور دولتی و دفتری نمی‌کنند؟
اگر قرار باشد که ارباب‌رجوع (مردم) امور بانکی و اداری را خودشان انجام دهند و بعد مبلغی هم بپردازند، پس وجود دفاتر پیشخوان به چه علت است؟ اگر امور اجرایی دستگاه‌های دولتی اینترنتی است، دیگر هر فردی باید بتواند در منزل کار خود را در اداره موردنظرش پیش ببرد، اگر هم نه، دفاتر پیشخوان دولت باید تمامی کارهای اداری را بدون نیاز به حضور فیزیکی ارباب‌رجوع برای او انجام دهد.
از مسئولان و مقامات ذی‌ربط درخواست می‌شود به این نابسامانی رسیدگی کنند و کارآیی دفاتر پیشخوان را بهبود بخشند.

با تشکر

خانی بنام پیشخوان دولت