یا صاحب عرفه
امید که خداوند قدر این روز را که روز نیایش و برآورده شدن حاجات است به ما عنایت فرماید.پیشاپیش عید قربان را تبریک میگویم بخصوص مسلمانی که توانستند هوای نفس را لگدمال و در راه حق قدم نهند
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است آنجا دل رشد میگیرد و پرواز را تجربه میکند. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است، نشانی که بر بالای کوه جماعت را تا انتهای تاریخ به خود خواند، ای انسانها بیدار باشید که ظلم ماندنی نیست از ظالمان نترسید که هیچ بدست نخواهید آورد .ای انسانها همدیگر را دریابید و به فکر عاقبت باشید نه امروزتان فردایتان را فدای امروز نکنید که امروز را با خاری از دست ×واهید داد. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند و تو به آن گوش بده تا از کری به شنوایی برسی. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه. اجابت کن این بنده سراپا تقصیر را!
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز می گردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت *عرفت* و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می کنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی می دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی *عرف* صبر و شکیبایی و تحمل است.
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم |
سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک |
جز تو خدایی نیست |
لا الهَ الاّ اَنْتْ |
کار بد کردم و بخود ظلم نمودم |
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی |
به گناه خود اعتراف می کنم |
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی |
تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی |
اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ |
آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بهسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.
......... من در میان شما دو چیز بهیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.