بنام ایزد یگانه
چون به نگاهها نگریستم
چون به انسانها نگریستم
بر توانها و استعدادها و هوشها و فکرها
هر کدام در سین چیدم بر سنجشها
برگذار همگونیها اندیشیدم
نگریستهام آنها را در دسته سه
آنکه راحت را میخواهد
جامه پشمین و بالش پر قو خواهد
کفش صندل و تیشرت پنبه ریز
پنج وعده بر سفر نشیند بالشت لم
چاشت و نهار و شام و عصرگاه
پلو و سبزی و ماهی و پسته صبحانه
غم دنیا در کنار و او بیخیال در نوش
آزاد مردی مردود است بهرش همگاه
سنگ صبور چی خواهد و زیبا روی
دوم دسته را که غم خویش خورد
چون اولی غم درد دیگران نیز نتواند
نخورد که این دو را یکی میبیند و پندارد
خود را چون دیگران میبیند
دیگران را چون خود میفهمد یک به یک
چون همسایهاش دردش شود یا بیمار
گر گیرد و سردرد و کوفت سر همیار
درمان خواهد او را نه کم و نه زیاد
چون خود را بیمار میبیند در دم و حال
چون در سفره خویش نانی بیند و نایی
نخورد وقتی که هست گرسنه دیگری
بر سفره خالی یا شکم با خالی سایری
این به جمع سر بزیر است و کرنش وار
که دیگران را سر بزیر در نزد خویش پندار
فاصله را کم میکند بی خویش و او
این همان میداند که آنش نمود
زندگی بی راحتی دیگران نمینمود
راحت نخواهد بود هیچکدام نه ذرهای
مرکبش چرخ و الگانس یکی است
تا او با دیگران شریک همرهی است
دسته سوم را گر برشمارم اینجا
کم بینی ولی هستند کم و بیش هرجا
آنان که ایثار کارشان است در هر حال
غم دیگران بیش از غم خویش دارند وبال
جایی که او باشد نیست ناراستی و کجی
همه صادقند نیست شر و خیر است همه
ببینی تفاوت است از کجا تا بکجا پس ننال
در همه حال و همه جای و همه سال