سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیاض

یا قدیم الاحسان

چون پیشخوانهای دولت بجای تسریع در امور خود شده اند یک اتاق اداری و صاحب امضا در خارج ادارات لذا این نا همخوانی کار و هدف را به یک کاراز گذاشتیم تا امور آن اصلاح شود شما هم با پیگیری لینک آن و یک امضا ما را در رسیدن به حل مشکل کشورمان ایران یاری کنید

لینک این کارزار

https://www.karzar.net/22123

جناب آقای زارع‌پور
وزیر محترم وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
جناب آقای سبحانی‌فر
مدیرعامل محترم شرکت ملی پست

با سلام
متأسفانه پیشخوان‌های دولت، یک خوان در هفتاد خوان انجام امور دولتی شده‌اند. در ابتدای شروع به کار این پیشخوان‌ها، قرار بود که کارهای اداری مردم را سامان داده و انجام امور را برای مردم سهل و برای دولت در مسیر صحیح قرار دهند. بر اساس این هدف آنچه باید مشاهده می‌شد، انجام صفر تا صد امور اداری توسط این دفاتر و کوتاه کردن مسیر کاغذبازی‌های اداری بود، اما اکنون خود این دفاتر نیز به یکی از مراحل امور اداری تبدیل شده‌اند.
برای نمونه، اگر شما متقاضی خرید اشتراک گاز باشید باید خودتان به اداره گاز مراجعه کنید، سپس برای پرداخت هزینه اشتراک به بانک مراجعه کرده و بعد هزینه پیشخوان را نیز در یکی از دفاتر آن و پس از معطلی در صف‌های طولانی بپردازید. این اوضاع نابسامان بسیار عجیب و غیرقابل‌درک است و برای ارباب رجوع سئوال پیش می‌آید که فلسفه ایجاد پیشخوان‌های دولت چه بوده، اگر کمکی به تسریع اجرای امور دولتی و دفتری نمی‌کنند؟
اگر قرار باشد که ارباب‌رجوع (مردم) امور بانکی و اداری را خودشان انجام دهند و بعد مبلغی هم بپردازند، پس وجود دفاتر پیشخوان به چه علت است؟ اگر امور اجرایی دستگاه‌های دولتی اینترنتی است، دیگر هر فردی باید بتواند در منزل کار خود را در اداره موردنظرش پیش ببرد، اگر هم نه، دفاتر پیشخوان دولت باید تمامی کارهای اداری را بدون نیاز به حضور فیزیکی ارباب‌رجوع برای او انجام دهد.
از مسئولان و مقامات ذی‌ربط درخواست می‌شود به این نابسامانی رسیدگی کنند و کارآیی دفاتر پیشخوان را بهبود بخشند.

با تشکر

خانی بنام پیشخوان دولت


یا نور قبل نور

کاه گل مثل گل بود

نه گلی بر سر

نه گلی در سر

چون بلبلی در بوستان

سرشار از شادمانی

چون حرکت باد در برگهای درخت چنار

همان جایی که آب در جوی خاکی مسیر پیماید

نه در لوله و جوی سیمان

کندتر رفتن برکت داشت

همانطور که تندتر ما را زودتر نرساید

کمی بالاتر فکر بهتر

نه تله گذاری برای گرفتاری

نه تله ای برای رسیدن به غذایی

او می داند و رزق را می داند

و تنها باید بخواهیم و کوشش کنیم

تله و دام بنه

ریسمان باز کند از دست و پا

تا فراز یابی


الله اکبر

آنچنان انسانهای متکبر نزد افکار مردم خوار می باشند که خود بیخبرند و نادان.

وقتی انسان حسن روحانی را که در چشم مان کوچک بود آنرا ریز و بی مقدار کرد که دیدیم او خودش را تافته جدا بافته از مردم می بیند!

برعکس کسانی که خود را چون مردم می بینند هر روز عزیزتر و بزرگتر بلکه بزرگوارتر می شوند

چقدر این انسانها حقیر هستند که در خود نخوت را پرورش میدهند

در تعجب هستم که او چگونه چنین لباسی را پوشیده عمامه نموده و هنوز یا قرآن را مطالعه نکرده و یا مثل همان جماعت جمود جاهلیت قرآن را حفظ کرده ولی در او جز ذلت و کفر نیفزوده.

آیا او یک امیر در کشور اسلامی است کاش یکبار نهج البلاغه را نه فقط نامه امیرالمومنین به مالک اشتر را مطالعه میکرد و میدید از امیر اسلامی تا او ، فاصله از جنگل تا یک ویروس داخل یک میکروب هم بیشتر است.

وای بر چنین کسی که بر ما آزموده شد


یا عظیم

در تعجب کار بی تا کرده اند

رمز امروز را باز کرده اند

فردا را چاپ کرده اند

خطی که نگارش داده اند

شاید شیدا دیده اند

من و مار گزیده دیده اند

امروز را تاب آورده اند

دیر یا زود بوده اند

کم و زیاد کرده اند

پدرها را زندان کرده اند

مادرها را برده اند

تکه ها کرده اند

وقت را

جا را

آسمان و زمین

همه را تکه تکه کرده اند

اینها از کجا بحران دیده اند

شاهی و پادشاهی کرده اند

امیران بی لیاقت

وصله های ناجور دنیا

شرم را پاره کرده اند

از عربیت مانده اند

زبان خود را فراموش کرده اند

مرگ بهترین لعنت برای آنها

سود آنرا فریاد کرده اند


یا کریم

دیواری کوتاه در نزدیکی آن مناره کمی قامت بلندها را حیران خود می کرد. هنوز کسی آن گربه را نتوانسته بود در روی آن بلندی دیوار کوتاه دنبال کند چون بسرعت در بالای آن متاره خود را نمایان میکرد.

سبز بود اما نه به سبزی سفره هفت سین، همه در عجب بودند که رنگ این گربه چرا چنین به سبزی نشان می دهد بخصوص در غروب آفتاب ؟ اصلاً درست بود این دیدن.

در بچگی خواهر کوچکمان می گفت گربه ها را اذیت نکنید که خدا خیلی ناراحت می شود در این فکرها بودم که چند بچه گربه که از زمان تولد در  منزلمان جا خوش کرده بودند اعصاب برایمان نگذاشته بود در آن غروب همه بچه گربه ها را از سالن خانه بیرون کردم اما یکی خود را زیر دیگ آش ایستاده در کنار دیوار  قایم کرد نه زورم می رسید که دیگ را حرکت دهم نه بچه گربه از زیر آن بیرون می آمد یک ترکه بلند درخت انار پیدا کردم و از یک طرف به سمت بچه کربه می زدم که از طرف دیگر بیرون بپرد یا برود اما او سماجت کرد نمی دانم چه شد صدای ناله او را شنیدم و دست ازش کشیدم.

روز بعد جنازه بچه گربه در زیر دیگ تمام وجوم را سوزاند هنوز غم آنرا احساس میکنم!


یا رحمان

از قدیم می گفتند سالی که نکوست از بهارش پیداست.

من این شروع سال را نمی دانم چگونه تعبیر کنم.

یعنی بارندگی را نشانه تر سالی بدانیم و امسال را سالی با برکت بدانیم یا اینکه ویرانگری سیل را نشانه نکبت و امسال را نیز سالی بی برکت ؟ در هر حال امیدوارم که تفسیر آن سال نیکو و پر از خیر باشد.

...اما باران همیشه نشانه خوبی و برکت بوده اما اینکه باران بجای اینکه مهار شود و نعمتی برای ما باشد چرا چنین بر سر ما می آورد شاید باید به خواب بودن مسئولین بی ارتباط نباشد ! مسئولینی که بجای ظاهر سازی به زیر بناها اصلاً بی توجه هستند و خودشان را به آن راه زده اند. تعطیلات عید در خارج یا کیش بسر می برند و با تلفن می خواهند بحران را مدیریت کنند!؟؟

مثلاً: شهرداریها بجای رنگ زدن به جدولهای سیمانی خراب و پوسیده و عمر تمام کرده باید جدولها را عوض کنند!

اگر تمام جدولها بازسازی و خوب بودند آنوقت به ظاهر آنها هم مرحمت کنند.

در طول سال همین مسئولین نه به آسفالت توجه دارند و نه به دست اندازها اما نزدیک عید یکباره می خواهند شهر را زیر و رو کنند و هرچه امکانات مکانیکی از لدر و بلدیزر و.. دارند را برای کندن نیمه آسفالتهای شهر قطار می کنند عید می شود و آنها هستند و جدولها و جوی های پر از خاک و خاکروبه و ... معلوم است که وقتی آب در راه خود جایی برای جاری شدن نداشته باشد از داخل خیابان و کوچه و خانه سر در میآورد!

وقتی به ظواهر توجه شود نتیجه ای هم جز این ندارد.

یادم است چندین سال قبل کنار همین قلعه که امروز به ارگ ارتقاء یافته! داشتند جدول می کردند همین کارهایی که دیگر روزهای قبل از عید انجام می شود درست وقتی کار تمام شد چند روز بعد بارندگی شدیدی شد و آب خیابانهای اطراف در خیابان نواب به طرف شریعتی رودخانه شده بود. روز بعد از بارندگی ظاهر سازی کامل مشهود بود جدولهایی که روی خاکروبه ها و آشغالها تمیز و میزان گذاشته بودند یک متر فرو رفته بودند در این آشغالها و بیشتر آنها ریخته بودند اینکار مسئولین ماست گزارش کارهای ظاهری بجای کار اساسی کردن و پرداختن به یک کار عمیق و بنیانی! ماست مالی بجای کار اصولی!

ای مسئول گرامی درست است که کار اساسی کمی هزینه بر است کمی در چشم جلوه ندارد اما عمر آن ، عمق آن ماندگاری آن آیندگان را دعا گوی شما می کند بجای به به، چه چه بی خود امروز برای یک آینده درست کاری بکنید ماندگار و اساسی.

بیشتر بناهای قدیمی با اینکه از خشت و گل هستند صدها سال مانده اند چون در سازندگی آنها غل و غش نبوده ولی امروزه چون کارها دغلبازی است بتن ها و فولادها در کوتاهترین زمان ویرانگر شده و حتی ها جانها می گیرند.

شهر آق قلا را که امروز نساخته اند ولی شهر کاری به مسیلها و رودخانه ها نداشت اما کمکم مسئولیت گریزی روسایش شهر را برد در حریم رودخانه و مسیلهای آب شدند خانه ها و ویلاها هیچ کس نگفت اینجا نباید خانه ساخت اینجا مسیر رود است اینجا حریم رودخانه است نباید خیابان کرد نباید ساختمان ساخت و ... ولی وقتی همه چیز را رها کنی و به ظاهر برسی و درآمدزایی برای شهر نتیجه آن میلیاردها تومان خسارت به مردم و بیت المال می شود که یک روزه همه را غافل گیر می کند.

مسئولین شهرها دیگر هم گرفتار همین ظاهر سازی هستند فقط روز امتحان که برسد معلوم می شود که چه کسی از محک روزگار سریلند بیرون میآید.

بارندگی شهر شیراز به ساعت نرسیده که طراحی غلط بوستانهای دروازه قرآن و خودرو های ناجور و .... و شوخی سلفی گرفتن از سیل و می شود جانباختن 20 نفر انسان بی خبر از همه چیز در 20 دقیقه!

فکرش را بکنید این لحظات را چرا این دروازه شهر نباید بتواند گذر آب را تامین کند و چرا مانع آب است!

وقتی کوه را بدون برنامه درست و اصولی خراب می کنی برای ایجاد فقط نفریح و زیبایی نتیجه آن خسارت جانی و مالی است که ظرف 20 دقیقه لب گزیدن را و آه کشیدن ایجاد میکند.

ساخت پل و راه و جاده و راه آهن باید بر اساس اصول طبیعی و عمرانی و برای جوابگو بودن طولانی مدت باشد نه فقط ظاهر و پول در آوردن.

خدای نکرده و هزاران بار دعا که چنین اتفاقی هرگز نیفتد ولی بر فرض که اگر سالی سکندری یک زلزله 6 ریشتر یا حتی 6 و نیم ریشتر در تهران اتفاق افتد می توانید فاجعه انسانی و مالی آنرا تصور کنید و اگر این اتفاق خدای ناکرده به 7 ریشتر برسد دیگر از یک فاجعه هم میگذرد من نمی دانم اسم آنرا چه بگذارم این نتیجه سیاست غلط کسانی است که افتخارشان جلوگیری از جابجایی پایتخت است و تراکم فروشی به هر قیمتی و.... همه نوع دلیلی در این کارشان یافت میشود جز یک حرف حساب.

یادش بخیر گل آقا که با دو کلمه حرف حساب ! همه حرفهای درست را به مسئولین زمان میزد ولی همه آنها را شوخی می گرفتند.

آیا میشود روزی مسئولین ما بجای بخور و ببر و بپاش به فکر مملکتداری صحیح هدایت شوند و بجای ظاهرسازی به باطن سازی برسند! و عمل کنند.

از پلشتی ها و زشتی ها به پالایشها و زیبایی ها و پاکی دست یابند.

امیدواریم!!!!


یا قاضی الحاجات

چرا اینقدر حرف در مورد مبارزه با فساد و اقتصاد می شنویم ولی در عمل افزایش آنرا می بینیم

بنظر می آید که فساد دارد نهادینه می شود

دولت که محل نفوذ و بازار مفسیدن شده و اینجا را اگر بدست آورند باید فرصت را غنیمت شمارند و برای خود باری ببندند پس به اختلاس و ... روی می آورند و قوانین را بد اجرا می کنند یا اصلا اجرا نمی کنند چون قانون جلو مطامعه آنها را می گیرد پس بهتر که پشت سر اندازند بجای اجرا.

سوال اینجاست که قوای دیگر چرا در این راه اثر گذار نیستند

مجلس اگر کارآمد باشد با نظارت می تواند جلوی آنرا بگیرد

این هم بوسیله گروه اول ایتر می شود

وقتی نماینده با پول و تبلیغ فاسدین به صندلی مجلس رسید خود گرفتار است چون نمک گیر آن شده

می بینیم که وقتی مجلس هرجا دولت را یاری کرده و همراهی آنجا فساد بیشتر شده

پس مجلس نقش وکیل الدوله پیدا می کند تا بخواهد کاری بکند از طرف آنها تهدید می شود

بعضی از مجلسی ها که خود زاده فساد هستند دیگر چگونه می خواهند اقدامی بکنند

در حالی که عافیت طلبی به نفعشان هست و توجه ای به آخرت هم ندارند انتظار نظارت و انجام وظیفه سخت است

قوه قضائیه کجای کار است

این یکی هم بعلت پیچیدگی قوانین

راهای گریز آن و دردسر داشتن مباره با فاسد کار را پیچیده کرده.

بهتر می بیند که به متاع زودگذر دل ببندد تا کار سخت انجام وظیفه و ریشه کنی فساد را انجام دهد.

بدین جهت است که فقط ما حرف و سخن از فساد می بینیم ولی مبارزه عملی نه!

رئیس قوه قضائیه می گوید با اینها باید بعنوان مفسدفی الارض محاکمه و برخوردشود ولی در همین حد باقی می ماند!

رئیس بانک مرکزی لیست ارز بگیران را می دهد اما چرا ارز گرفته اند بر چه مبنا و ... ندارد این همه سوء استفاده از سکه و ارز در بابک مرکزی هست ولی قوه قضائیه توجه به شخصی که در مرکز کار با تصمیمات خود چنین بیت المال را به غارت داده نمی کند.

اگر رئیس بانک مرکزی معاون او در دادگاه به محاکمه کشیده می شدند که چه شد هیچ وقت وعده های حباب بودن شکسته نشد ولی نقشه های دشمن و آل سعود و آمریکا پیاده شد چرا؟ مطرح می شد؟

و کردن کلفت او زده می شد دیگر بقیه نوچ ها و دست اندرکاران بانکی حساب کار خودشان را می کردند.

اگر شهرام جزایری بعنوان مفسد فی الارض به دار اعدام رفته بود این همه هزینه به کشور تحمیل نمی شد و آزادانه بگردد و سخنرانی کند و باعث ایجاد پدیده و ... شود در آخر هم دوباره منوال همان است که بود.

اگر بابک زنجانی قاطعانه اعدام شده بود و عوامل ایجاد کننده او در دولت.

امروز خیلی از بابکهای دیگر ماست های خود را کیسه کرده بودند و کشور را به اینجا نرسانده بودند

اگر همین امروز آن کارگز38 هزار سکه و آن سوء استفاده کننده از او هر دو به فوریت اعدام می شدند بعنوان مفسد فی الارض دیگر شرکتهای صوری و مدیران گردن کلفت دزدشان حساب کار دستشان میآمد و هیچ نوچه ای طمع نمی کرد برای چند میلیون خود را بفروشد.

اگر آن مدیر خودروسازی که ظرف چند دقیقه تمام خودروها را به قیمت پایین به یکسری افراد خاص اسم نویسی می کند و سپس با قیمت بالا بفروش می رساند به تیغ اعدام بعنوان مفسد داده می شد بقیه مدیران خودرو حساب کار دستشان میآمد و بازار خودرو به عنوان یک کالای سودآور به این روز در نمیآمد که وزارتخانه و گمرک را آلوده کند.

اگر به فوریت آن اختصاص دهنده ارز 4200 به آن شرکت صوری یا حبوبات فروش برای ورود گوشی و آن گیرنده ارز برای ورود گوشی که روی هر گوشی 2 میلیون تومان کشیده تا کنون هر دو اعدام شده بودند کشور یک آرامش اقتصادی امنیتی پیدا می کرد که نگو نپرس!

چه کنیم که مفسد فی الارض فقط برای لقه لقه زبان است و بس!

کسانی که تصمیات خلق الساعه می گیرند و شرکت کره ای خلاف کننده را با یک نامه از جریمه معاف می کنند به پشت میز محاکه می رسانند و به دار مجازات از رشوه های هنگفتی که از آن شرکت کسب کرده اند بقیه وزیران حساب دستشان می امد که چه باید بکنند و چه نباید بکنند.

نه اینکه هر روز طرح بیآورند برای اجرا و مبارزه با فساد بعد وزیر بعدی آنرا بجای اصلاح حذف کند و طرحی نو در اندازد که منافع اش در آن است ،همان وزیر که طرح شبنم را مجاله می کند برای اینکه بتواند قاچاق را ادامه دهد دیگر هرکس هرکس نمی شد طر حهای مختلف.

این اختراع چرخ تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟

اگر آن وزیر دست اندر کار رشوه شرکت توتال پای میز محاکمه رفته بود دیگر دوباره همان رشوه گیری و همان بازی شرکت توتال سر کشور تکرار نمی شد که برود بدون هیچ هزینه ای و نه جریمه ای.

مطمئن باشید که نمی توان با  این راه به انتها رسید.

اگر در قضیه حرامخواری حقوق های نجومی آن رئیس سازمان بخش نامه صادر کنی که این حقوق ها را ایجاد کرده بود به محکمه سپرده شده بود دیگر این بخور بخور در مدیران با ولعه ادامه نمی یافت و و آن حرام خوار باز به زالوی اقتصاد تبدیل نشده بود.

این همه هزینه محاکمه و بیا برو در انتها نتیجه از هیچ هم کمتر. چرا که اینجا شده گلستان مفسد و مختلس و...

چرا با این شدت از فساد صحبت می شود ولی در عمل کارها ابتر و لنگ است.

جواب در این است که قوای سه گانه وظایف خود را انجام نمی دهند و شاید هم فراموش کرده اند که قوه هستند.

مجلس بجای پیگیری قوانین بر زمین مانده هر روز در حال درست کردن قانون است خیال می کند که قوانین وجود ندارد چقدر باید قانون برای مبارزه با فساد ساخت ایراد در اجرا نشدن است که شما هم پیگیر قانون اجرا شود نیستید دوباره قانون می گذاری که چه اگر ایراد دارد ایرادش را رفع کن چرا مجاله اش می کنی؟!!! تا کی می خواهی چرخ را اختراع کنی؟!

بیا ببین چرا در اجرا مدیران قوانین را پشت گوش می اندازند چون نظارت تعطیل است تعطیل تعطیل!

کارها لنگ می زند چون نظارت گمشده این کشور شده وگر نه قانون هزار ماشاءاله فراوان است.

نیاز به قانون جدید نیست!

پیگیر اجرای آن باش و پشت گوش انداز آن را عزل و استیضاح کن و به محاکمه بسپار مشکل حل می شود.